damirnewsdamirnews
  • خانه
  • صنعت
    • صنعت خارجی
    • صنعت داخلی
    • آهن و فولاد
  • تجارت
    • تجارت خارجی
    • تجارت داخلی
    • گمرک
  • اقتصاد
    • ارز و طلا
    • بورس
    • اقتصاد داخلی
    • اقتصادخارجی
    • اقتصاد کشاورزی
    • اقتصاد نفت
  • سیاست
    • سیاست خارجی
    • سیاست داخلی
  • تکنولوژی
    • دیجیتال
    • خودرو
    • فناوری
  • اجتماعی
    • حوادث
    • شهری
    • جامعه
    • محیط زیست
    • ورزش و سلامت
خواندن: می‌خواهند پدرت را طوری بکشند که شما هم فکر کنید به مرگ طبیعی فوت کرده
اشتراک گذاری
ورود
اعلان نمایش بیشتر
Aa
damirnewsdamirnews
Aa
  • اجتماعی
  • اقتصاد
  • تجارت
  • تکنولوژی
  • سیاست
  • صنعت
  • نقد و بررسی
جستجو
  • اجتماعی
    • جامعه
    • حوادث
    • شهری
    • محیط زیست
    • ورزش و سلامت
  • اقتصاد
    • ارز و طلا
    • اقتصاد داخلی
    • اقتصاد کشاورزی
    • اقتصاد نفت
    • اقتصادخارجی
    • بورس
  • تجارت
    • تجارت خارجی
    • تجارت داخلی
    • گمرک
  • تکنولوژی
    • خودرو
    • دیجیتال
    • فناوری
  • سیاست
    • سیاست خارجی
    • سیاست داخلی
  • صنعت
    • آهن و فولاد
    • صنعت خارجی
    • صنعت داخلی
  • نقد و بررسی
Have an existing account? ورود
ما را دنبال کنید
  • تبلیغات
فاکسیز ، فارسی سازی توسط تیم لاجیکال
damirnews > بلاگ > سیاست > سیاست داخلی > می‌خواهند پدرت را طوری بکشند که شما هم فکر کنید به مرگ طبیعی فوت کرده
سیاستسیاست داخلی

می‌خواهند پدرت را طوری بکشند که شما هم فکر کنید به مرگ طبیعی فوت کرده

مدیریت
آخرین به روز رسانی: ۰۲/۱۰/۲۳
مدیریت
اشتراک گذاری
14 دقیقه زمان مطالعه
می‌خواهند پدرت را طوری بکشند که شما هم فکر کنید به مرگ طبیعی فوت کرده
می‌خواهند پدرت را طوری بکشند که شما هم فکر کنید به مرگ طبیعی فوت کرده

می‌خواهند پدرت را طوری بکشند که شما هم فکر کنید به مرگ طبیعی فوت کرده

فاطمه هاشمی گفت: گفتند ما آمده‌ایم که بگوییم، می‌خواهند پدر شما را بکشند و طوری پدر شما را می‌کشند که خود شما هم فکر می‌کنید به مرگ طبیعی فوت کرده است. گفتم چرا پدر من را بکشند؟ گفتند برای اینکه آنها نگران بعد از آقای خامنه‌ای هستند.

دختر آیت‌الله هاشمی با روزنامه اعتماد درباره پدرش گفت‌وگو کرده است. او در بخشی از این گفت‌وگو مسائل مهمی از روزهای قبل از فوت آیت‌الله هاشمی مطرح می‌کند.

حال و وضع ایشان در روز فوت چگونه بود؟

خیلی خوب بود. من شنبه (روز قبل از فوت) تمام مدت کنار بابا بودم. شب هم وقتی ایشان راهی منزل شد من به خانه خودم رفتم و کارهایی که داشتم را انجام دادم و دوباره به خانه ایشان رفتم. بابا معمولا ساعت ۱۰ و نیم می‌خوابید و تا زمانی که خوابید آنجا بودم و بعدش به منزل خودم برگشتم. روز یکشنبه هم از صبح ۳-۴ مرتبه با ایشان تلفنی صحبت کردم که خودشان هم به من زنگ زد و گفت که من دارم به استخر می‌روم. من احساس می‌کنم شاید ایشان خودش یک چیزهایی فهمیده بود، چون هیچ ‌وقت روز یکشنبه خودش تماس نمی‌گرفت که تو و مادرت به آنجا (استخر) بیایید. هیچ ‌وقت یکشنبه تماس نمی‌گرفت. من گفتم که مامان ناهار میهمان است، اما تماس می‌گیرم که ببینم می‌آید یا خیر؛ چون منزل دخترخاله‌ام میهمان بود. با مادرم تماس گرفتم و گفت که تا ۵-۶ عصر آنجا هستم. بعد بابا به من گفت که خودت بیا؛ ‌ای کاش رفته بودم (گریه می‌کند) گفتم من وقت دندانپزشکی دارم؛ بیایم؟ گفت نه دیگر دکتر داری. من فیلم آن روز بابا را دارم که جلسه کمیسیون انرژی را در مجمع برگزار کرد. همه می‌گفتند آقای هاشمی چند بار این پله‌ها را بالا و پایین رفت. ما خیلی هم پیگیری کردیم ولی آقای شمخانی ادامه نداد.

چرا پیگیری‌ها را ادامه نداد؟

آخرین جلسه‌ای که آقای شمخانی ما را به شورای عالی امنیت ملی دعوت کرد، به ما گفت که من دیگر بیشتر از این نمی‌توانم موضوع را ادامه دهم و به من می‌گویند که تو می‌خواهی آقای هاشمی را شهید اعلام کنی! جمله‌ای بود که ایشان به ما گفت در حالی که ما شواهد زیادی داریم.

چه جور شواهدی دارید؟

در آبان ماه یعنی دو ماه قبل از فوت بابا، دو نفر آقا به دانشگاه آمدند که من آنها را نمی‌شناختم. من بین کلاس‌ها که یک ربع زمان بود، بیرون نمی‌آمدم و با بچه‌ها صحبت می‌کردم. گفتند این دو فرد آمده‌اند و در دفتر منتظر من هستند. هیچ ‌وقت ملاقاتی نداشتم. بالاخره رفتم و دیدم دو نفر آقا با سن حدود ۶۰ سال و موهای جوگندمی نشسته‌اند. گفتم که من کلاس دارم و باید بروم. گفتند چند دقیقه بنشینید تا ما حرف‌های‌مان را بگوییم و برویم. قرار شد بیشتر از ۵ دقیقه صحبت نکنند تا به کلاس برسم. آنها از کربلای ۴ و کربلای ۵ صحبت کردند و من هم گفتم که این حرف‌ها چه ارتباطی به من دارد؛ صحبت‌های‌تان را بگویید، چون کلاس دارم. گفتند اینها را می‌گوییم که وقتی شما خواستی برای پدرت توضیح بدهی، ایشان بداند که ما آدم‌های الکی نیستیم و کسانی هستیم که در جبهه و از نزدیکان ایشان بودیم. اسمی هم گفتند که البته اسامی‌شان را که درست نمی‌گویند! گفتم خب بعد؛ گفتند ما آمده‌ایم که بگوییم، می‌خواهند پدر شما را بکشند و طوری پدر شما را می‌کشند که خود شما هم فکر می‌کنید به مرگ طبیعی فوت کرده است. گفتم چرا پدر من را بکشند؟ گفتند برای اینکه آنها نگران بعد از آقای خامنه‌ای هستند. در ضمن سه انتخابات را هم از دست داده‌اند؛ ریاست‌جمهوری ۹۲، مجلس و خبرگان ۹۴ بوده و لیستی که آقای هاشمی حمایت کرده، رای آورده است و اینها نگران انتخابات‌های بعدی هستند؛ ‌یکی سال ۹۶ که البته در مقابل انتخابات خبرگان بعدی اهمیت زیادی ندارد. انتخابات خبرگان برای‌شان مهم است .من هم خندیدم و گفتم بابای من که ۵ سال از آقای خامنه‌ای بزرگ‌تر است. اگر هم بنا بر سن باشد، پدر من زودتر فوت می‌کند. گفتند که نه؛ در جلسات خصوصی‌شان می‌گویند آقای هاشمی سالم و قبراق است و از این خیلی نگرانی دارند. شب که به منزل بابا رفتم خیلی گریه کردم و برایش ماجرا را گفتم. خیلی اصرار کردم که مراقب باش می‌خواهند تو را بکشند. گفت که این چه حرفی است که می‌گویی! به هیچ کس این حرف را نگو؛ حتی به مادرت، چون نگران می‌شود. اتفاقات دیگری هم می‌افتاد. مثلا این اواخر حفاظت بابا خوب نبود. به ایشان هم گفتم که ما وقتی می‌آییم اصلا نمی‌پرسند چه کسی است و با ریموت در را باز می‌کنند. چند اتفاق دیگری هم از ناحیه رییس تیم حفاظت افتاده بود. بابا محافظینش را خیلی دوست داشت و تا حرفی می‌زدیم به ما تندی می‌کرد که اینها خیلی زحمت می‌کشند و این حرف‌ها را نگویید.

محافظین تغییر کرده بودند؟

مرتب در حال بازنشسته شدن بودند و بابا هم چند بار خواسته بود که اینها را اجازه دهید، بمانند. اما آنها عوض می‌شدند. رییس تیم حفاظت هم عوض شد که البته رییس تیم جدید از بچه‌های قدیمی محافظین بابا بود. این اواخر خیلی مسائل را رعایت نمی‌کردند. بابا اصلا توجهی نداشت و می‌گفت همین است و هر چه که شد! تا اینکه این اتفاق افتاد. من هر چه به رییس تیم حفاظت گفتم برویم دوربین‌های استخر را ببینیم؛ به من می‌گفت تو به من شک داری؟ من گفتم بحثم شما نیستی، اما برویم ببینیم چه اتفاقی افتاده است. اول اجازه نمی‌داد؛ بعد گفت آنجا را پلمب کردند و اجازه نمی‌دهند. او باید هماهنگ می‌کرد که ما فیلم دوربین‌ها را ببینیم و هماهنگ نمی‌کرد. تا اینکه یک روز به او خیلی تند شدیم و گفتیم لابد خودت حرکتی کردی که اجازه نمی‌دهی فیلم‌ها را ببینیم. نهایتا برادرانم رفته بودند که باز هم فیلم‌ها را نشان ندادند و گفتند ما بلد نیستیم روشن کنیم! آنها هم یک دوری آنجا زدند و برگشتند! همان ماه اول بعد از فوت، به یکی از محافظین گفتم، می‌شود فیلم‌های دوربین‌های مجمع، از یکی، دو روز قبل تا یکی، دو روز بعد از فوت بابا را به من بدهید. اول گفت که می‌دهیم، اما بعد از دو هفته گفت که همه فیلم‌ها پاک شده است! متوجه نشدیم که چطور در عرض دو هفته پاک شدند. بعد معلوم شد که رییس تیم با در اختیار گذاشتن فیلم‌ها به ما، مخالفت کرده بود؛ این محافظ بعدش به ما گفت که رییس تیم به او گفته که خودش فیلم‌ها را به ما خواهد داد؛ ‌او می‌گوید که حتی ۴ عدد سی‌دی هم از من گرفت و گفته خودم به خانواده می‌رسانم که نرساند.

وصیتنامه اصلی آقای هاشمی سرانجام به کجا رسید؟ آیا توانستید آن را پیدا کنید؟

آن شبی که بابا فوت شد، محسن دنبال وصیتنامه می‌گشت؛ چون من بیشتر در خانه با بابا و در جریان کارهایش بودم، به من گفت که وصیتنامه در گاوصندوق و چمدان کوچکی که بابا داشت، نیست. گفتم به مجمع برویم، چون بابا یک گاو صندوق و دو تا کشو هم در مجمع داشت که کلیدهای کشوها همیشه دست خودش بود. ولی کلید گاوصندوق‌ نه؛ آن را خود محافظین بلد بودند که باز کنند. وقتی به مجمع رفتند، آنجا چیزی نبود. خیلی چیزها را برده بودند و کشوها خالی بوده است.

یعنی در ساعات اولیه تخلیه شده بود؟

بابا وقتی که به عراق می‌رفت، وصیتنامه‌اش را نوشت؛ اما دو بار وصیتنامه‌اش را از نو نوشت. این وصیتنامه هم که محسن خواند، مربوط به ۲۰ سال پیش بود! آن آخرین وصیتنامه نبود و نفهمیدیم کجا رفت و هنوز هم پیدا نشده است. اگر شما کاری سر آقای هاشمی نیاورده‌اید، چرا به دفتر کارش رفته‌اید؟

متوجه نشدید که چه کسی یا کسانی رفته‌اند؟

خیر، یک بار از بچه‌های حفاظت فیزیکی مجمع سراغ من آمد و گفت زمانی که ما هنوز نمی‌دانستیم ایشان فوت کرده و همان موقع دو نفر آمدند و به اتاق حاج‌آقا رفته‌اند.

یعنی قبل از اینکه خبر فوت اعلام شود؟

نمی‌دانم، ‌چون اینها بر سر پست هستند و شاید اعلام شده بوده و اینها متوجه نشده بودند. بابا ساعت ۴ عصر از مجمع بیرون آمده بود. بعد هم خودشان گفتند رادیواکتیو بوده که فکر کنم ما را سر کار گذاشتند، چون رادیواکتیو بلافاصله کسی را نمی‌کشد و زمان می‌برد. به آقای شمخانی گفتم که این رادیواکتیو از کجا وارد بدن مادرم شده است؟

شما هم داشتید.

الکی گفتند؛ مادرم را مدام این دکتر و آن دکتر بردم؛ ‌حتی در منزل دستگاه نصب کردند و از این بازی‌ها! بعد گفتند آلودگی رادیواکتیو مامان ۳ درصد بیشتر از حد معمول است و من هم یک درصد. پرسیدند چه کسی با بابا بیشتر غذا می‌خورده است؟ گفتم من و مادرم با بابا غذا می‌خوردیم؛ همه‌مان با ایشان غذا می‌خوردیم؛ حتی محافظین با بابا غذا می‌خوردند یا از همان غذایی که بابا می‌خورده، می‌خورده‌اند. اما از آنها تست نگرفتند. من، مادرم را به خارج از کشور بردم که این آزمایش‌ها را انجام دهند و گفتند که هیچ آلودگی ندارد. این میزانی که وجود دارد مربوط می‌شود به مسائل محیطی و غیره که همه همین‌ها را دارند. گزارش آزمایش‌های ما را که ابتدا نمی‌دادند؛ ‌بعد گفتیم که می‌خواهیم بدانیم اگر مادرمان هم آلوده است یک کاری کنیم. به زور گزارش‌ را گرفتیم و گفتند به هیچ کس نباید نشان دهید. من گزارش را که در خارج از کشور نشان دادم، گفتند اصلا این اعداد بی‌ربط هستند!

آقای روحانی چطور؟ ایشان هم پیگیری کرد؟

من که خودم با آقای روحانی صحبت نکردم، اما گزارشی که آقای شمخانی برای آقای روحانی فرستاد را آقای روحانی قبول نکرده است. زیرش پاراف کرده و فقط می‌دانیم که قبول نکرده‌اند و گویا سوالی مطرح کرده‌اند. آقای شمخانی هم مستقیم گفتند که ادامه نمی‌دهم. اول گفتند ادرارش آلوده بوده و بعد گفتند حوله‌اش هم آلوده بوده است. گفتم حتما وقتی در بیمارستان سوند زدند و درآوردند، حوله را زیرش گذاشته بودند و از این طریق آلوده شده است؛ بعد از جلسه با عمویم و پزشکانی که آنجا بودند، تماس گرفتم و پرسیدم که آیا زیر پای بابا حوله‌ای وجود داشت که گفتند هیچ حوله‌ای نبوده است. همیشه یک چیزی شبیه اسپیکر (یا اف‌اف) بود که با آن به بیرون زنگ می‌زد، اما همان روز آن را هم جمع کرده بودند و گفتند که خود حاج‌آقا گفتند جمعش کنید !

آخر دوربین‌های استخر روشن بوده؟ یا خاموش بوده؟ یا اصلا خراب بوده؟

خودشان می‌گویند دوربین‌ها روشن بوده است. دوربین‌ها را شورای عالی امنیت ملی گرفته بوده که بابا چه زمانی داخل می‌رود؛ چقدر طول می‌کشد؛ چه زمانی بیرون می‌آید؛ مثلا بعد از اینکه محافظین بابا را از آب بیرون آوردند، ۱۲ دقیقه آنجا نگه داشته بودند تا بیمارستان برسانند ۱۱ دقیقه طول کشیده بود. در صورتی که از آنجا تا بیمارستان ۲ دقیقه هم نیست. خودشان می‌گویند به اورژانس آدرس اشتباه داده شده بوده است. می‌خواهم بگویم که برای‌مان شبهات زیاد است.

برچسب گذاری شده: استخر, رهبری, سیاست, علی اکبر هاشمی رفسنجانی, فاطمه هاشمی رفسنجانی, مرگ هاشمی رفسنجانی, هاشمی رفسنجانی

ثبت نام در خبرنامه

آخرین اخبار فوری را مستقیماً در صندوق ورودی خود دریافت کنید.

با ثبت نام در خبرنامه ، شما با قوانین سایت ما موافقت نموده اید.
مدیریت دی ۲۳, ۱۴۰۲ دی ۲۳, ۱۴۰۲
این مقاله را به اشتراک بگذارید
Facebook Twitter Whatsapp Whatsapp LinkedIn Telegram Copy Link Print
اشتراک گذاری
مقاله قبلی جلسه رئیس‌جمهور با وزرا و معاونین اقتصادی برای استمرار رشد تولید جلسه رئیس‌جمهور با وزرا و معاونین اقتصادی برای استمرار رشد تولید
مقاله بعدی اعتراضات مردم قره قشلاق به آلوده سازی محیط زیست اعتراضات مردم قره قشلاق به آلوده سازی محیط زیست
پیام بگذارید پیام بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همراه ما باشید.

100 Follow
35 Follow
400 Subscribe

آخرین اخبار دمیرنیوز

صعود قیمت طلای جهانی به بالاترین سطح دو هفته‌ای | امید به کاهش نرخ بهره فدرال رزرو و نگرانی از کندی رشد اقتصاد
ارز و طلا اقتصاد اقتصاد داخلی
آغاز واریزی‌های مرحله پنجم کالابرگ تا چند روز آینده؛ همه چیز آماده شد
اقتصاد جامعه
وعده بزرگ دولت به ۳ دهک اول؛ دولت از طرح ۸۵۴ هزار واحدی رونمایی کرد
اجتماعی شهری
خبر مهم برای کارمندان؛ بخشنامه جدید ابلاغ شد
اجتماعی اقتصاد جامعه
کمک کانادا و روسیه به ایران در بارورسازی ابرها
اجتماعی محیط زیست
مصوبه جدید دولت: ثبت شمش طلا به‌عنوان سرمایه خارجی در کشور
Uncategorized
افت فشار و احتمال قطعی آب در برخی مناطق تبریز
اجتماعی شهری
تامین مالی ۲۰۰ میلیون یورویی «فولاد» برای تکمیل پروژه نورد گرم دو نهایی شد
آهن و فولاد اقتصاد
گهرزمین، بازیگر برتر و پایدار بازار فولاد کشور در مهر ۱۴۰۴
آهن و فولاد جامعه نقد و بررسی
توهم‌زدایی از صنعت و اقتصاد، ضرورت امروز کشور/ باید از رشد ظاهری عبور و واقعیت صنعت فولاد را تحلیل کنیم
اقتصاد صنعت نقد و بررسی
//

دمیر نیوز ، برای اطلاع از جدیدترین اخبار و اتفاقات ایران و جهان با دمیر نیوز همراه باشید

دسترسی سریع

  • ارز و طلا
  • اقتصاد داخلی
  • اقتصادخارجی
  • تجارت خارجی
  • تجارت داخلی
  • آهن و فولاد

برترین دسته ها

  • اجتماعی
  • اقتصاد
  • تجارت
  • تکنولوژی
  • سیاست
  • صنعت
  • نقد و بررسی

ثبت نام خبرنامه

با دمیرنیوز همیشه به روز باشید

damirnewsdamirnews
ما را دنبال کنید

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به دمیر نیوز می باشد

خوش آمدید

به پنل کاربری خود وارد شوید

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟