یادداشت اختصاصی دمیرنیوز/ توحید لطفیپور: جنگ اخیر، آزمونی برای ملت ایران بود؛ آزمونی که در آن، بخش عظیمی از جامعه با وجود همه مشکلات و دلخوریها، در کنار میهن ایستاد. اتحاد خاموش اما مؤثر ایرانیان در دل بحران، بار دیگر نشان داد که ریشههای این سرزمین، از جنس صبر و نجابت است.
ابتدا باید از جانفشانی شهدای این جنگ تحمیلی یاد کرد؛ جوانانی که بیهیاهو رفتند تا ما بمانیم. خداوند مقامشان را متعالی و به خانوادههای داغدارشان، صبری زینبی عطا کند.
از سوی دیگر، نیروهای مسلح ایران ــ بهویژه پدافند هوایی ــ با تمام داشتهها و نداشتهها، سینه سپر کردند و از حریم کشور دفاعی جانانه کردند. نیروهای امنیتی، اعم از نیروی انتظامی، بسیج و سربازان گمنام امام زمان (عج)، نیز در مدیریت امنیت شهری در روزهایی که کشور درگیر جنگ روانی، ترور و تهدید بود، قابل تقدیرند.
دولت نیز، علیرغم فشارها، عملکردی قابل قبول داشت. بهطور ویژه باید از دکتر پزشکیان، به عنوان رئیسجمهوری که هنوز در آغاز راه است، یاد کرد که توانست با مدیریت بحران، مانع از بروز کمبودهای معیشتی گسترده شود.
کارگران، اصناف، کارمندان و سایر اقشار جامعه هم در سکوت رسانهای، چرخه اقتصاد را متوقف نکردند. مجاهدانی گمنام که زیر سایه سنگین تهدید، کار کردند و خم به ابرو نیاوردند.
اما فراتر از نهادها و مسئولان، باید از مردم گفت. ایرانیانی که با وجود نگرانی، ترس، خشم یا حتی بیاعتمادی، باز هم کنار کشورشان ماندند. هرکس به زبان خود از ایران دفاع کرد: یکی با روایتهای تاریخی، یکی با ادبیات مذهبی، یکی با نوای عاشیق و خاطره ستارخان. اما همه، در یک چیز مشترک بودند: ایران.
این همراهی بیادعا، حامل پیامهای مهمی برای حاکمیت است .نخست، اهمیت شنیدن صدای واقعی مردم. کسانی که با وجود نقد، دلسردی و اختلافنظر، در بزنگاهها در کنار وطن ایستادند. قدردانی از این مردم، تنها در کلام کافی نیست؛ نخستین گام، به رسمیت شناختن تفاوتهاست.
در جریان این جنگ، بخشی از جامعه با تحلیلهای سطحی یا اطلاعات ناقص، مواضعی اتخاذ کرد که بعضاً احساسی بود. اما حساب این گروه، با گروهی که آگاهانه در کنار دشمن ایستادند، جداست. این تفکیک نباید در فضای رسانهای و رسمی کشور نادیده گرفته شود.
همچنین، نباید اجازه داد پس از پایان بحران، اقوام و اقلیتهای مذهبی و فرهنگی، دوباره هدف تخریبهای رسانهای قرار گیرند. آذربایجان، کردستان، سیستان، بلوچستان و سایر مناطق مرزی، نشان دادند که سنگرهای محکم وطن هستند؛ بیانصافی است که از فردا، به خاطر زبان یا گویش و پوشش، برچسبهای سیاسی به آنها زده شود.
در عین حال، رفتار سیاسیون نیز نیازمند بازنگری است. در این جنگ، بسیاری از منتقدان داخلی و حتی برخی چهرههای خارجنشین، در کنار مردم ایران ایستادند. این فرصتی تاریخی برای آشتی ملی است؛ مشروط به آنکه دعواهای سیاسی قدیمی را با تدبیر و نه انتقام، پایان دهیم.
همچنین باید رویکرد خود نسبت به زنان و دختران ایرانی را تغییر دهیم. آنان بخشی از این ملت هستند؛ چه با چادر، چه با مانتو، چه با روسری نیمهافتاده. تحقیر زنان به خاطر پوشش، نه به حفظ ارزشها کمک میکند و نه به حفظ انسجام ملی.
و در پایان، خطاب به تصمیمسازان کشور، ملت ایران ملتی بزرگ است؛ ملتی صبور، نگران و البته آگاه. اگر قرار است از دل این همدلی، آیندهای قدرتمند بسازیم، باید مهربانتر، صبورتر و مدبرتر با یکدیگر رفتار کنیم.
انسجامی که در روزهای جنگ شکل گرفت، سرمایهای است که نباید با بیتدبیری از دست برود.